ورود کاربران
صفحه اصلی
ثبت نام آنلاین
خبرها
قوانین و مقررات
دعوت به همکاری
تماس با ما
درباره ما
بررسی تحول زبان آلمانی و سیر تاریخی آن
5 مرداد , 1398
316 نفر
کد خبر 100078
بررسی تحول زبان آلمانی و سیر تاریخی آن
دکتر کامبیز صفیئی (مدرس دانشگاه)
چکیده
برخوردهای هر روزه ی ما با زبان چنان طبیعی و گسترده است که بندرت آن را موضوعی در خور مطالعه ی جدی تلقی می کنیم. زبان همیشه در دسترس است؛ واغلب بدون هیچ تلاش آگاهانه ای بی اختیار آن را به کار می بریم.زبان آلمانی در روند تاریخی خود با فرازو نشیب های بسیاری مواجه بوده است. پیشینه ی زبان آلمانی در دوره ی باستان تقریباُ از قرن هشتم میلادی آغاز میگردد. در زبان آلمانی، بر اثر نفوذ مسیحیت در دوره ی باستان، تحولات زیادی روی داده است. زبان آلمانی زیر مجموعه ی زبان های هندو-ژرمنی یا هندو-اروپایی می باشد. در این مقاله، نگارندهسعی در نشان دادن تحولات تاریخی زبان آلمانی از دوره ی باستان تا دوره ی نو خواهد نمود و سپس بطور اجمال، ویژگی ها و جایگاه زبان آلمانی را مورد بررسی قرار خواهد داد.
واژگان کلیدی
: تحول تاریخی، ژرمنی، زبان های هندو- اروپایی، خویشاوندی زبان ها، زبان آلمانی.
مقدمه
در اواخر قرن هیجدهم میلادی حقوقدان انگلیسی، ویلیام جونز، که در هندوستان به عنوان قاضی به سر می برد، به بررسی و مطالعه ی زبان سانسکریت پرداخت. او که قبلاٌ با زبان های یونانی، لاتین و فارسی باستان- اوستایی آشنایی داشت، با مقایسه ی آن ها متوجه شباهت هایی بین ساختار واژگانی و آوایی این زبان ها می شود. جونز توانست با تحقیق و بررسی گذشته ی این زبان ها نیز این خویشاوندی را به اثبات برساند و این موضوع مهم را که زبان سانسکریت جامع تر از زبان لاتین و یونانی است، را در سخنرانی خود در سال 1786 اعلام نمود (ونت، 1968: 78). بعد از ویلیام جونز، شاعر و ادیب شهیر آلمانی فریدریش شلگل در سال 1808 خویشاوندی زبان های سانسکریت، لاتینی، آلمانی، یونانی و همچنین زبان فارسی را در اثری تحت نام "بحث در باره ی زبان و خردمندی هندی ها" بیان نمود. سپس بعد از وی زبان شناس سرشناسی به نام فرانتس بوپ (1867-1791) در سال 1816 کتابی با عنوان "ساختار صرف کلمات در زبان های سانسکریت، یونانی و اوستایی" منتشر نمود که در آن همین مسئله ی خویشاوندی زبان های یاد شده را نشان داد. و همچنین به دنبال آن ها راسموس راسک در سال 1818 ویژگی ها و تفاوت های آوایی برخی از زبان های هندو- اروپایی را مشخص نمود. زبان شناس و لغت شناس آلمانی دیگری به نام یاکوب گریم در سال 1819 دستور تطبیقی زبان های ژرمنی را به تحریر در آورد که در نتیجه ی این بررسی در باره ی همخوان ها به" قانون گریم" شهرت یافت (رهنما، 1378: 12). ویلیام فن هومبولت نیز دسته بندی زبان ها را بر پایه ی پژوهش های زبان شناختی مورد بررسی قرار داد، و حاصل آن خویشاوندی گروه های مختلف زبانی را تأیید کرد. در سده ی نوزدهم و آغاز سده ی بیستم زبان شناسان به گشودن اسرارِ تاریخیِ زبان ها همّت گماشتند، خط و زبان های فراموش شده باز خوانده شد و رمزگشاییِ خطوط باستانی آغاز گشت. سپس طبقه بندی خانواده ی زبان های هندو- اروپایی به گونه ای گسترده موضوع پژوهش زبان شناسان قرار گرفت (همان). زبان پدیده ای است که بر پایة فرآیندهای شناخت و بر بنیان جامعه استوار و نیز تابع تغییر و تحول تاریخی است. زبان ابزاری برای بیان افکار، مفاهیم، عقاید، آگاهی ها و اطلاعات است. همچنین زبان برای تثبیت و انتقال تجربه و دانش در بین یک نسل و یا از نسلی به نسل دیگر به کار می رود (البرزی، 1388: 4).
بحث وبررسی
پیشینه ی تاریخی زبان آلمانی
برای آن که به زبان آلمانی امروزی برسیم باید تاریخچه کوچکی از زبان آلمانی ارائه کنیم. پیش از آنکه به پیشینه و تحولات تاریخی زبان آلمانی در دورههای گوناگون بپردازیم، بجاست که دربارة واژة
deutsch
(آلمانی) به اختصار توضیح دهیم.
از سدة هشتم میلادی در متون لاتینی ترکیب
theodisca lingua
برای نامیدن همة زبانهای ژرمنی در برابر زبان لاتینی به کار برده میشد. بخش نخست این ترکیب از واژة ژرمنی
xtheudo
به معنی «ملت»، «مردم» گرفته شده، که در آلمانی باستان به گونة
diutisc
و در ساکسونی باستان به شکل
thiudisc
دیده میشود.
واژه هندوژرمنی
xteuta
به همان معنی «ملت، مردم» به گونههای
thiuda
در گوتیک و
theod
در انگلیسی باستان و
diot
در آلمانی باستان ظاهر شده است.» (کلوگه،1995: 175) واژة
thiudisks
در گوتیک
theodiscus
در لاتینی میانه (آلمانی:
Heidnisch
صفتی به معنی کفرپرستی بوده است که مبلغان مذهبی آن را به اقوام ژرمنی اطلاق میکردند، یعنی اقوامی که هنوز مسیحی نشده بودند) (سریتس چیرش، 1996: 159).
ضمناً واژههای
thiuda
در گویتک،
theod
در انگلوساکسون و
diot
در آلمانی باستان، برگردان واژة
Vulgaris
لاتینی بوده است، یعنی زبان افراد عامی در برابر زبان فصیح فرهیختگان. بعدها
Theodiscus
به
diutisk
در آلمانی باستان،
diutsch
در آلمانی میانه، و
deutsch
در آلمانی نو تغییر شکل یافت. سرانجام با رومانیایی شدن فرانکی غربی و تعیین مرز زبانی فرانسوی باستان، در مقابل آلمانی باستان، واژة
deutsch
در برابر زبانهای رومیایی متداول شد (شیلد،
1991
:32).
باید توجه کرد که در سدههای دهم و یازدهم میلادی حتی زبان هلندی هم
deutsch
نامیده میشد (فلاماندی –
Dietsc
– هلندی –
Duutsc
و سپس –
Duits
). زبان هلندی ابتدا از سدة شانزدهم تغییر نام یافت و
Nederlands
نامیده شد «واژة
Deutschland
(آلمان) ابتدا از سدة پانزدهم میلادی متداول شد. پیش از آن این نام در آلمانی میانه به گونه
dazdiutschelant
و
in deutschenlanden
ظاهر میشده» (کلوگه، 1995: 176).
نگاه به دورههای تاریخی تحولات زبان آلمانی:
زبان آلمانی قدیم: از سدة هشتم تا دهم میلادی.
زبان آلمانی میانه: از سدة دهم تا پانزدهم میلادی.
زبان المانی امروز: از سدة شانزدهم میلادی تاکنون.
توضیح دادیم که پیشینة زبان آلمانی در دورة باستان از سدة هشتم میلادی آغاز میشود. متون بازمانده از این دوران بدون استثنا، نوشتههای مذهبی و ترجمه شده از لاتینیاند که تنها در کلیساها و صومعهها خوانده میشدهاند. دلیل آن نیز روشن است: «پیشگامان علم و ادب تا اواخر قرون وسطی، تنها روحانیان بودهاند (اشپربر – پولنتز، 1968: 35).
باید یادآور شد که «در زبان آلمانی، بر اثر نفوذ مسیحیت در دورة باستان، تحولات زیادی روی داده است. پارهای از این تحولات، ورود واژههای لاتینی و یونانی از طریق مبلغان مسیحی انگلوساکسون یا کوچ کنندگان رومی و یونانی به زبان آلمانی بوده است.» (شیلد، 1991: 18).
شمار واژههایی که از لاتینی و یونانی به زبان آلمانی باستان و میانه راه یافته، بسیار زیاد است، به ویژه واژههایی که یا در قلمرو مسائل مذهبی بودهاند یا آنهایی که مستقیماً با زندگی ابتدایی مردم (که تنها مربوط به دامپروری و کشاورزی میشده) مرتبط بوده است. افزون بر این، نام ماهها و روزهای هفته نیز همه از لاتینی و یونانی به وام گرفته شدهاند، به گونهای که در آلمانی جدید در این زمینهها دیگر از واژههای اصیل اثری به جای نمانده است. برای نمونه، واژههایی از قلمروهای یاد شده میآوریم و آنها را از نظر ریشهشناسی به اجمال بررسی میکنیم.
نگاه به اتیمولوژی زبان آلمانی
در قلمرو مسائل مذهبی، واژة «اِونگلیوم»
(Evangelium)
. این واژه از یونانی به لاتینی و از لاتینی به آلمانی راه یافته است، به معنی «خبر خوش»، «مژده نیک» (
=eu-
در یونانی: «نیک»، «خوب» +
aggelos
= «خبر»، «مژده»). ترجمة دقیق آن به آلمانی
guteBotschaft
است. واژة یاد شده با کلمة
Engel
هم ریشه است که از یونانی
aggelos
= فرستاده، به وام گرفته شده است (بارتولومه، 1961: 525).
مثال دیگر: واژة «خدا»
(Gott)
از نظر جنسیت دستوری در زبان آلمانی «ابتدا واژهای خنثی بوده که بعدها تغییر شکل یافته و مذکر شده است. این واژه از ژرمنی
xguth-
و هندو ژرمنی
xgheu-
گرفته شده و معنی آن «نثار کردن» و «ریختن» است یعنی «قربانی کردن» به درگاه خدایان» (کلوگه، 176).
جالب توجه است که در زبان اوستایی واژة
Zaotar-
عنوان روحانی بلند مرتبهای است در دین زرتشتی که کار او نثار کردن به آب و آتش است. در سنسکریت نیز واژة
Juhoti
(= او نثار میکند) به همین معنی است. در یونانی هم واژة
cheo-
به معنی «نثار کردن» است (بارتولومه، 654).
برای درک میزان نفوذ مسیحیت در زبان آلمانی کافی است به واژههای فراوانی توجه کنیم که با امور مذهبی، بناهای کلیساها، و زندگی دینی مردم به نحوی در ارتباط بودهاند:
Glock, Kloster, Kapelle, Kirche, Münster, Messe, Zelle, Kanzel, Kreuz, Priester, Monch, Nonne, Bischof, Papst, Sengen, Opfern
و غیره.
نام روزهای هفته در دورة باستان از نام سیارات و آن نیز از اسامی خدایان گرفته شده است. این شیوه را ژرمنها به تقلید از شرقیها پذیرفته بودند:
واژة
Sonntag
در آلمانی باستان:
sunnuntac
از لاتینی
solis dies
«روز خورشید» به وام گرفته شده است.
واژة
Montag
در آلمانی باستان:
nanatag
از لاتینی
luna dies
«روز ماه».
واژة
Dienstag
که در آلمانی باستان به شکل
ziu tag
ظاهر شده، از لاتینی
dies martis
«روز مارس» (خدای جنگ) به وام گرفته شده است.
واژة
Donnerstag
که در آلمانی باستان به صورت
donarestac
بوده از لاتینی
jovis dies
«روز خدای رعد» آمده است.
واژة
Freitag
، که در آلمانی باستان به شکل
fria tag
آمده، از لاتینی
veneris dies
«روز خدای
fria
» به وام گرفته شده که با ونوس رومی و آفرودیت یونانی هم ریشه است.
واژة
Samstag
، که در آلمانی باستان به گونة
sambaz tag
ظاهر میشده، از
sabatum
لاتینی و آن نیز از
sabbaton
یونانی گرفته شده است. این واژه در اصل از
sabbat
عبری به معنای «روز استراحت» گرفته شده که پیش از ظهور مسیحیت به زبانهای ژرمنی راه یافته است.
تأثیر زبانهای لاتینی و یونانی در قرون متمادی همچنین ادامه مییابد، به طوری که حتی در سدههای دوازده و سیزده میلادی، در مناطق آلمانی زبان مکاتبات اداری به لاتینی بوده است.
در سال 1235 قانونی وضع شده که براساس آن باید اسناد و مدارک به آلمانی نوشته میشد. از سدة چهاردهم میلادی به بعد شمار آثاری که به آلمانی نوشته شده، اندکی بیشتر است. اما با وجود این باید توجه کرد که در آن زمان لاتین نه تنها زبان کلیسا بود، بلکه زبان رسمی دولت نیز به شمار میآمد. به همین دلیل زبان آلمانی نتوانست خود را به طور مستقل نشان دهد. با این وجود، زبان آلمانی در کنار لاتین به حیات خود ادامه داد.
از اواسط سدة پانزده میلادی، با اختراع ماشین چاپ، مناطق مختلف آلمان به صورت مکتوب با یکدیگر ارتباط یافتند. اختراع گوتنبرگ سبب شد که کتابها، رسالهها و نوشتهها با شمارگان بیشتری منتشر شوند و به همة نقاط جهان برسند. بنابراین، اگر ماشین چاپ اختراع نمیشد، لوتر، بنیانگذار مذهب پروتستان در جهان، نمیتوانست در تبلیغ عقایدش توفیق یابد. بدین گونه او با ترجمة انجیل از لاتینی به آلمانی، زمینة ایجاد یک زبان واحد را فراهم کرد. «اگر در سال 1518 تنها ده درصد آثار منتشر شده به زبان آلمانی بود، این تعداد در سال 1570 به سی درصد رسید. این تحول همچنان ادامه یافت تا این که در سال 1687 برای نخستین بار در دانشگاه لایپزیگ رسالهای به زبان آلمانی نوشته شد. با وجود این، باید یادآور شد که تا سدة نوزدهم رسالههای علمی بیشتر به لاتینی نوشته میشد» (اشپربر – پولنتز، 72).
با توجه به نکات یاد شده، میتوان تخمین زد که استفاده از واژههای لاتینی در میان طبقات تحصیلکرده و روشنفکر تا چه حد بوده است. تأثیر این بهرهگیری گسترده از واژههای لاتینی و یونانی در زبان آلمانی هنوز هم بسیار زیاد است، به گونهای که کلمات جدید فراوانی در زبان آلمانی امروز وجود دارند که با استفاده از واژههای لاتینی و یونانی ساخته شدهاند.
نقش زبان فرانسوی در زبان آلمانی
تأثیر زبان فرانسوی نیز بر آلمانی قابل توجه است، این تأثیر سابقههای نسبتاً طولانی دارد. به عنوان نمونه، باید اشاره کرد که در سدة چهاردهم حدود دو هزار واژة فرانسوی در آلمانی وجود داشته است، از آن جمله:
Kristall, Tanz, Preis, Plan, Abenteuer
.
تأثیر زبان فرانسوی تنها به بهرهگیری از واژهها محدود نمی شد، بلکه در آلمانی میانه پسوندهایی از زبان فرانسوی گرفته شده که هنوز در زبان آلمانی قابل مشاهده است، مانند
ieren
– که از پسوند مصدر فرانسوی
–ier
اخذ شده است. پسوند
–ieren
کم کم برای واژههای اصیل آلمانی هم به کار گرفته شد، مانند
buchstabieren
و
halbieren
، همچنین پسوند
lei
- که از فرانسوی باستان
–loi
به معنی «نوع» گرفته شده است:
manchelei
و
allerlei
.
تأثیر زبان فرانسوی بر آلمانی از سدة شانزده میلادی بیشتر شد. این تأثیر را نه تنها در گستردة ادبیات، بلکه در دنیای سیاست هم میتوان یافت. به عنوان نمونه میتوان از دربار لویی چهاردهم یاد کرد که برای شاهزادگان و اشراف آلمانی جاذبهای فراوان داشت، به گونهای که مکاتبات بیشتر این طبقات به زبان فرانسوی انجام میگرفت. آلمانیهایی که یا برای تحصیل و یا به عنوان سرباز و بازرگان به فرانسه میرفتند، هنگام بازگشت به وطنشان، شمار زیادی از واژههای فرانسوی را با خود همراه میآوردند و آنها را در گفتگوهای روزمره به کار میبردند. از آن جمله است:
Kavallerie, Infanterie, Risiko, Netto, Post, Pilot, Alarm, Kanone, Bank, Konto, Kredit, Kasse, Kapital
. حتی پارهای از این واژهها که خاستگاه آنها ایتالیایی یا اسپانیایی بود، با تلفظ فرانسوی به زبان آلمانی راه یافته است.
در اوایل سدة هفدهم میلادی وامگیری از زبان فرانسه شدت یافت. در قلمرو مد، پوشاک، وسایل خانه و نظایر آنها هنوز هم واژههایی در آلمانی وجود دارند که در اصل از فرانسوی به وام گرفته شدهاند؛ مانند
Kavalier, Dame
، از واژههای فرانسوی
dame
و
cavalier
. یا واژههای
Mademaiselle, Madame, Mosieur
، یا کلماتی چون
Terrasse, Etage, Sofa, Galerie, nett, Balkon, Kabinett, Salon, charmant, bel
.
ضمناً «کسانی که نمیتوانستند در مناطق آلمانی زبان این واژهها را به کار ببرند، لقب «مردم عامی» میگرفتند و به دیدة تحقیر نگریسته میشدند» (اشپربر- پولنتس، 80). تأثیر زبان فرانسوی به حدی بود که حتی بسیاری از روشنفکران و هنرمندان آلمانی در گفتگوهای خود، هم زبان فرانسه و هم آلمانی را به کار میبردند. گذشته از آن، در خانوادههای آلمانی هم کوشش میشد با کودکان خود به زبان فرانسه صحبت شود.
چیرگی و نفوذ زبان فرانسه همچنان ادامه داشت، تا این که در زمان فریدریش دوم (1786-1740)، امپراتور مقتدر پروس، که مردی جنگجو و سیاستمدار بود، وضع تغییر یافت. ابتدا در این دوره بود که با بالا رفتن سطح آگاهی مردم و توجه به مسائل ملی، زبان آلمانی نیز در بین آنان گسترش یافت.
پالایش واحیای زبان آلمانی:
در سال 1617 شاعر آلمانی مارتین اوپیتس (1639-1597)، نخستین کسی بود که با نوشتن رسالهای به زبان لاتین، احیای زبان آلمانی و به کار بردن آن را موکداً توصیه کرد.
بعدها، در سدة هجدهم، کانونهایی برای حفظ و گسترش زبان آلمانی پدید آمد که نویسندگان و شاعران آلمانی در آن شرکت میکردند. آنان سرانجام موفق شدند، زبان آلمانی را در مدارس وارد کنند و آن را رواج دهند.
پالایش زبان آلمانی تا سدة نوزدهم ادامه یافت. در سال 1807 یوآخیم هاینریش کامپه نخستین فرهنگ زبان آلمانی را منتشر کرد و در رسالهای کوچک برای آلمانی کردن واژههای بیگانه، پیشنهادهای سودمندی ارائه داد.
خدمت بزرگی که بعدها برادران گریم در این زمینه به زبان آلمانی کردند، شایان توجه است. آنان با تهیه فرهنگ سی و دو جلدی خود به غنای این زبان بسیار افزودند.
گذشته از زبان مردم کوچه و بازار، زبان ادبی آلمانی نیز از سدة شانزدهم تا نوزدهم بسیار تحول یافت و به صورت زبانی منسجم، دقیق و توانمند درآمد. طبیعی است که در پدید آمدن این تحول، شاعران و نویسندگان تأثیر فراوان داشتند.
در سال 1880 کنراد دودن، که مدیر مدرسه بود، در کتابی به نام فرهنگ رسمالخط، قواعدی برای شیوة نگارش آلمانی پدید آورد. پژوهشگر دیگری به نام تئودور زیب که استاد زبان آلمانی بود، در سال 1898 کتابی به نام تلفظ آلمانی در تئاتر
(Deutsche Bühnen- Aussprache)
منتشر کرد که در آن تلفظ دقیق واژهها، به صورتی که بازیگران باید روی صحنه ادا کنند، ثبت شده بود. این اثر به زودی مورد توجه قرار گرفت و از آن در مدارس نیز استفاده شد (رهنما، 19).
زیر مجموعۀ زبان آلمانی ( زبان های ژرمنی)
خانوادة بزرگ زبان های هندو- اروپایی شامل: هندو- ایرانی، ژرمنی، یونانی، ایتالی، ارمنی، آلبانی، اسلاوی، سِلتی، و تخاری می باشد. از آنجایی که پرداختن به ویژگی های هر یک از این زبان ها بحثی گسترده می طلبد، ما در ادامه فقط به بررسی کوتاهی در زیر مجموعة زبان های ژرمنی، به ویژه آلمانی، می پردازیم.
بطور کلی زبان های ژرمنی به سه دستهشمالی، غربی و شرقی تقسیم می شوند:
1- ژرمنی شمالی که از الفبای اِتروسکی در حوالی کوه های آلپ گرفته شده و در اسکاندیناوی استفاده می شده است. شاخۀ شمالی شامل شمالی غربی می باشد که آن هم در بر دارنده زبان های ایسلندی و نروژی است و شمالی شرقی که شامل زبان های سوئدی و دانمارکی است.
2- ژرمنی غربی که شامل زیر شاخه های انگلو فریزی و آلمانی- هلندی است. شاخة غربی زبان آلمانی در حال حاضر در کشور های آلمان، اتریش، سوئیس و نیز در سایر کشور های اروپای مرکزی تکلم می شود (البرزی، 1388: 11).
ژرمنی شرقی که شامل دو زبان می باشد: اول زبان گوتیک است که قدیمی ترین متنی که از آن بر جای مانده، ترجمه ای از انجیل است که آن هم توسط کشیشی به نام وولفیلا انجام شده است (درخشان مقدم، 1377: 10). دوم زبان های واندال ها و بورگوند ها که اکنون جزء زبان های مُرده اند و تقریباً هیچ نشانی از آن ها بر جای نمانده است. البته این سه گروه زبان های ژرمنی دارای زیر مجموعه های بیشتری می باشد، ولی نگارنده مقاله به خاطرگستردگی حجم آن ها فقط به ذکر گروه های اصلی پرداخته است.
نتیجهگیری
د
ر قرون وسطی زبان های کلاسیک یعنی لاتین و یونانی بسیار حائز اهمیت بودند، تا جایی که تمامی متون علمی به این زبان ها تألیف می شد. زبان آلمانی برای اولین بار از دوران رنسانس مورد توجه قرار گرفت، اگر چه در آن زمان نیز زبان لاتین همچنان با اهمیت بود.پژوهشگران اروپایی در اواخر سدة هجدهم و در طی سدة نوزدهم میلادی به خویشاوندی زبانها به ویژه زبانهای «هند و اروپایی» پی بردند و دریافتند که زبان آلمانی هم یکی از اعضای این خانوادة بزرگ زبانی است. پژوهشهای زبانشناختی نشان میدهد که زبان آلمانی از سدة هشتم میلادی به این سو بسیاری از واژههای لاتینی و یونانی را به وام گرفته است، چنان که هنوز هم، با توجه به نام ماهها، روزهای هفته و نظایر آن، آثار این وامگیری به خوبی آشکار است. نفوذ زبانهای لاتینی و یونانی بر زبان آلمانی به حدی بود که از قرن دوازدهم تا چهاردهم میلادی بیشتر نامهها، کتابها و مقالات به زبان لاتینی نوشته میشد، اما از سدة پانزدهم میلادی به بعد، با اختراع ماشین چاپ و ترجمة انجیل از لاتینی به آلمانی، تحولی بزرگ در زبان آلمانی پدید آمد، به گونهای که نگارش به این زبان در میان فرهیختگان، شاعران و نویسندگان رواج یافت.
با تشکر از کانون زبان پارسایان
منابع
الف- فارسی:
1- البرزی، پرویز. (1388)
زبان شناسی جمله
، چاپ اول، تهران: نشر پایزه.
2- درخشان مقدم، پریسا. (1377)
تاریخ ادبیات آلمان
. چاپ اول، تهران: فرهنگسرا (یساولی).
3-رهنما، تورج. (1378)
برگ سبز
(بزرگداشت نامه ی دکتر آنالیزه قهرمان). چاپ اول. تهران: نشر آتنا.
ب- انگلیسی:
-Wendt, Heinz.(1968).
Die Sprachen
, Fischer Lexikon. Frankfurt/M.
-Christian,Bartholoae. (1961). Altiranisches Worterbuch,2. Aufl., Berlin.
-Haarmann, Harold. (2002). Kleines Lexikon de Sprachen, München.
-Kluge, Friedrich. (1995). Ethymologisches Worterbuch der deutschen sprache, 23. Aufl a g e. Berlin.
-Schild, Joachim. (1991). Kurze Geschichte der deutschen Sprache. Berlin.
-Schmidt, Rudiger. (1989). Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden.
-Sperber – Polenz. (1968). Geschichte der deutschen Sprache. Berlin.
-Tschirch, Fritz. (1996). Geschichte der deutschen Sprache. Berlin.
-Wendt, Heinz, (1968). Die Sprachen, Fischer Lexikon. Frankfurt/M.